جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

برچسب بایگانی

” آی عدالت“ چامه ای از کیومرث درویش

آی عدالت در کدام سال از کدام قرن یا در کدام لحظه ا ز لحظه های عمرم درشب های پر تشنج یا روز های پر هیاهو آهنگ این کلام پر طنین ازطبل تو خالی جارچی حاکمی در شهر پیچید یا شبانی فارغ از غم نان برای رمه گوسفند خود در نی دمید قاضی القضات کدام دیوان حکومتی در خلوت خود …

ادامه مطلب

شعری از کیومرث درویش در ماهنامه عطر شالیزار چاپ شد

درویش نیوز؛ ماهنامه اجتماعی، فرهنگی عطر شالیزار در تازه ترین شماره اش شعری از کیومرث درویش به چاپ رساند. گفته بودی مرد باید مرد باشد سینه ی مردانه اش  پر درد باشد سرخ باشد،سبز باشد،هم سپید منزجر از هرچه رنگ زرد باشد چهره اش بشاش و روشن،آفتابی لیکن، اما با دو رویان،سرد باشد در قمار زندگی،در برد و بازی فکر …

ادامه مطلب

”کُدیر…اینجا که من ایستاده ام“ چامه یی از کیومرث درویش

شعر  زیر داستان  ایستادگی  و رشادت  مردم کُدیر  است   کُدیر… این جا که من ایستاده ام…. شاید روزی ملک کیومرث بن بیستون با صلابت ایستاده بود و سربازانش خسته از چکاچک شمشیر در حسرت لقمه نانی خیره به هر سو سرک می کشیدند این جا که من ایستاده ام چمن  ,شی بن , کلنگا,   فرقی نمی کند پیک …

ادامه مطلب

سروده ای از کیومرث درویش

در این بیغوله گاوی بیتوته کرده است _گاوی در پوستین شیری بی یال و دم _ که هر دم شاخش را به رخ بیشه می کشد. بیشه اما سرگرم کار خویش ریشه در ریشه در فکر رویش ساقه در ساقه شاخه بر شاخه استوار و برگ برگش با پوزخندی بر لب به شاخ های شکسته در زیر پای خویش می نگرد …

ادامه مطلب